کتی مواساط ::
جمعه 84/10/9 ساعت 10:34 صبح
زمستان پایان و سکوت می گرفت
و دوپاره ابر از دو سوی آسمان به حرکت امدند
شلاق نا پیدای نسیم شوق زده آن دو را به سوی هم می راند
دو پاره ابر یکی تیره و گرفته و عبوس در چهره اش اخمی تند، در سینه اش ساقه ها و تندرها و رعد های دیوانه و مهیب و به بند کشیده ، بی قرار انفجار و دیگری همچون کبوتری سفید به لطافت دخترک معصومی در بستر ناز نیمه شبان ..
که سیمای تابناک و نیرومند پدرش را که فردا از سفر باز خواهد گشت در رؤیای شیرین یک تابستان می پرورد.
سبک بال همچون روح پارسائی ..
لطیف همچون روح مهربانی ..
پاک همچون قلب روشنایی ...
سپید همچون صلح ...
زیبا همچون پاره ابری سپید گوشه آسمان ...
در نخستین بامداد شسته ی خلقت ...
دوپاره ابر آرام و خوش آهنگ به سراق هم آمدند .. ناگهان برقی زد .. و قهقه ی دیداری .. و دو نیمه سیب سقراطی یک سیب شد .. و باریدن گرفت .. و نخستین بهار آغاز شد...
دکتر علی شریعتی
نوشته های دیگران()